:: مرتب نامه میرسد که وقت تمدید دومین و هاست آن یکی وبلاگم شده است. صدتومان باید بدهم برای اجارهی یکسالِ بعد. صدقهسرِ نرخ دلار و تحریم و این حرفها قیمتِ دامنهی ws بیست و خوردهای افزایش قیمت داشته نسبت به قبل. به آرشیوِ وبلاگم که نگاه میکنم به خودم میگویم چه کاریست آخر. حتا صد مطلب هم ننوشتهام در سال نود و یک. نباید بیخیال بشوم؟ با صدتومن چهکار میتوانم بکنم؟ حتا نمیتوانم چایسازِ ایرانی بخرم.
:: هولدرلین میگوید «من محصول دارم، ولی مشتری ندارم. تو مشتری داری، ولی ….» حرفِ بعد از ولی را نمیگوید، ولی حقیقت این است که من محصول ندارم. آدمیام با مغزِ بایر! آدمی که خیلی خسته است با لثهی مریض و دندانهای خراب!
:: شما چهجوری وبلاگ میخوانید؟ مرحوم گودر دیگر کمترین فایدهای هم ندارد. مُدام مارک آل از ریدم. رسمن دیوانه شده است.
:: توی بندِ آخرِ قراردادم نوشته که نباید بیاجازهی کتبی از طرف اول دربارهی موضوع قرارداد حرفی بزنم با کسی، وگرنه الان داشتم بهتان پُز میدادم. شانس آوردید.
:: الان خبر کوچولویی خواندم که خوشحالم کرد، کمی.